.
سلام دخترم
امان از دست شما بچه ها که هر چی هم که بزرگ بشین بازم دردسرها و نگرانی هاتون تمومی نداره. هفته پیش بود که بابایی داشت باهات بازی می کرد و بهت دقیق شده بود که متوجه شد یه دندون از پشت دندونهای جلوییت داره درمیاد و دندون جلوییت هم لق شده و البته شما خودت هم خبردار شده بودی ولی از بس بچه تو داری هستی هیچی به من نگفته بودی. هیچی دیگه ما هم نگران شدیم که این چه مدل دندون در اومدنه. برای همینم همون روز برات وقت دندون پزشکی گرفتیم و بردیم نشون دادیم . منم به تجربه اون دفعه به خیال اینکه شاید ایندفعه اون دندون آسیابت که نصفش شکسته و قرار بود کشیده بشه رو میخواد بکشه و با خودم گاز استریل و یه لباس دیگه هم برداشتم. اما حسابی خوش به حالت شد و آقای دکتر گفت که اون دندون جدیدت که از پشت داره درمیاد طبیعیه و این یکی نصفه هم لازم نیست کشیده بشه و اگر هم این نصفه هم شکست ریشه اش جذب میشه. تا حالا که یه همچین چیزی نشنیده بودیم برای همینم باید ببرمت دنداپزشک مخصوص کودکان. یاد اون روزی افتادم که اولین دندونت توی هشت ماهگی داشت در می اومد. اون روز یکی از روزهای تابستون بود و بابا هم تا شب خونه نمی اومد. تو از صبحش همش گریه می کردی و کلی هم زور می زدی، انگار که یبوست گرفته باشی و منم بهت شربت انجیر و شربتهای ملین دادم ولی اثری نداشت تا اینکه فرداش دیدیم دندونت در اومده. خلاصه دندون در اومدن و دندون افتادن شما بچه ها هر دوش دردسر و زحمت داره.
دیگه برات از این روزهای مدرسه ات بگم. صبح ساعت هفت به زور پا میشی، یه لیوان شربت میخوری و لباس می پوشی و ساعت هفت و بیست دقیقه هم سرویست میاد. خوراکی هم که فقط چوب شور و بیسکوییت ترد دوست داری، دریغ از این که میوه ای چیزی با خودت ببری. ساعت یک و نیم میای خونه و اندازه گنجشک ناهار میخوری و بعدم که بازی گوشیهات شروع میشه و تا بیای یه صفحه مشقت رو بنویسی منو دق میدی. تا ساعت هفت و نیم شب همش باید حرص مشق نوشتنت رو بخورم. امان از دست تو وروجک شیطون بلا. تازه آخرش هم که میخوای بنویسی خیلی بی حوصله و با کلی شکلک کشیدن توی دفتر و... می نویسی. خدا عاقبت ما رو به خیر کنه با این بازیگوشیهات....